ساختار تن و جان آدمی به مانند سایر مخلوقات عالم، حق است[1] و این نحوه از ساختار، اقتضاء می کند که این تن و جان با هر چه پیرامون او است و با آن در ارتباط است، سازگار نباشد. صدمه هایی که به روح و بدن وارد می شود همه از این ناحیه است که انسان روح یا تن خود را با چیزی درگیر می کند که سنخیتی با او ندارد و آن چیز نه تنها برای سلامت و رشد روح و بدن او مفید نیست، بلکه باعث تخریب و در نهایت انهدام و مرگ او نیز می شود.
چه چیزهایی با تن و جان آدمی ناسازگارند؟
دانشی که پاسخگوی این سوال است
دانش تجربی بشر که محدود و محصور در حس و آزمایش است هرگز توان و اجازه آن را نخواهد داشت که پا از گلیم خود فراتر نهاده و درباره خارج از این محدوده سخنی گوید و اظهار نظری کند. بنابراین نهایت حرفی که می تواند بزند در محدوده حس است و ماده. در حالیکه دامنه سوال ما بسیار فراتر از بُرد این دانش است. برای رسیدن به پاسخ ما نیازمند دانشی هستیم که ماده و ماوراء ماده را در نوردد و با شناختی بی نظیر از عالم ماده و معنا به ما بگوید با این تن و جانی که ما داریم کدام سازگار است و مفید؛ کدام ناسازگار است و مضر.
این دانش بی نظیر، همان دانش وحی است که سلطان علوم است؛ دانشی که از طریق نقل معتبر (قرآن و روایات) به ما رسیده و در آن سخن از حقایقی است که از دسترس عقل و دانش بشری به دور است و به تصریح قرآن کریم اگر وحی نبود محال بود که عقل و دانش تجربی بتواند به آن معارف و حقایق دست پیدا کند. «وَ یُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُون» [2]
محدود بودن علم و دانش تجربی
دانش تجربی در نهایت می تواند به ما بگوید چه چیزهایی برای تن ما؛ گوارش و اعصاب مفید است و چه چیز مضر آن هم در محدوده ای که آزمایش و تجربه کرده است به نتایجی رسیده است ولی در مواردی که هنوز دانشی کسب نکرده یا توان ورود در آن را ندارد؛ مانند بحثهای روح و معنا، حرفی برای گفتن ندارد؛ به خصوص که در موارد فراوانی این وحی است که یکه تاز میدان است و همانگونه که گذشت دانشی دارد که در انحصار خود اوست.
این مقدمه به دو منظور ذکر شد: یکی اینکه بدانیم بهترین و مطمئن ترین دانشی که پاسخگوی آن سوال است وحی است که از طریق نقل معتبر به دست ما رسیده است هر چند در مواردی دانش تجربی هم با او همنواست. دوم اینکه اگر در موارد فراوانی وحی سخنی گفت که دانش تجربی که از آن به عقل بشری تعبیر می شود آن را کشف نکرده بود و یا به نتیجه ای متضاد با آن رسیده بود، سخن و نظر او بر قطعیات وحی مقدم نکنیم و بدانیم آن مواردی را که او کشف نکرده به احتمال یا به قطع، جزء همان مواردی است که گفتیم در انحصار وحی است. آن نتیجه متضادی هم که عقل و دانش بشری به آن رسیده است بدون تردید خطا و اشتباه است؛ زیرا وحی عین واقعیت را بیان می کند[3] بنابراین مخالف او می شود غیر واقع و باطل.[4]
یادآوری سوال اصلی
با این مقدمه به سراغ آیات و روایات که سخنگوی وحی خدایند رفته تا معلوم شود چه چیزهایی با روح و جسم ما سازگارند و چه چیزهایی ناسازگار؟
امور سازگار و ناسازگار با جسم و جان آدمی
پس از بررسی درمی یابیم که امور سازگار و ناسازگار با جسم و جان آدمی به پنج دسته کلی تقسیم می شوند: برخی برای سلامت و رشد انسان (خواه روحی؛ خواه جسمی) ضروریند(واجبات)؛ برخی مضرند (محرمات)؛ برخی ضروری نیستند؛ اما مفیدند (مستحبات)؛ برخی مضر نیستند؛ اما نبودشان بهتر است (مکروهات) و در نهایت برخی که تاثیر خاصی ندارند (مباحات)
بحث ما که بررسی حرامهای مالی و لقمه حرام است در مجموعه دوم ؛ یعنی محرمات قرار می گیرد. از این رو به سراغ نقل معتبر (آیات و رویات) می رویم تا به ببینیم چه مواردی به دلیل مضر بودن برای سلامتی انسان (خواه جسم؛ خواه روح) از مصادیق لقمه حرام شمرده شده اند؟ برای جستجویی آسان تر و رسیدن به پاسخی دقیق تر، این سوال کلی را به دو سوال جزئی تر تقسیم می کنیم و بحث را با پاسخ به این دو سوال ادامه خواهیم داد:
1. چه چیزهایی، خوردنشان برای ما حرام است؟
2. کدام روش به دست آوردنِ مال و تصرف در آن برای ما ممنوع است؟